و باز اسباب کشی

با سلام دوباره به بلاگفایی های محترم(آقای شیرازی لطفا" به خودت نگیر ازت شکارم)

از اونجایی که این سرویس بلاگر دهن.......... مجبور شدم تحریم کردن بلاگفا رو زیر پا بزارم و به ایجا بازگردم

لطفا لینکهای خود را اصلاح کنید

از سری ماجراهای من و محل کار جدید

لوکیشن: محل کار جدید و عتیقه ی من ، آشپزخونه سر میز صبحانه

من از راه اومدم و برای خودم چایی ریختم و چون سر میز جایی واسه نشستن نیست ایستادم کنار میز .

قندون رو بر میدارم که قند توی چایی بریزم که از دستم لیز خورد .رو هوا گرفتمش اما برخورد کوچیکی کرد با لیوان چایی داغی در دست یکی از خانمها و در حد دو قلوپ ریخن یکی روی آستینش و یکی روی پاش

من: وای ببخشید . و سریع رفتم دستمال بیارم

اون : آخ اوخ و به سمت دستشویی رفت

من: میز رو تمیز کردم و همونطور ایستاده صبحانه خوردم

5 دقیقه گذشت 10 دقیقه گذشت و خانم نیومدند مسوول امور اداری که خودش واسه نوشتن سوژه ایه (دوشیزه ایی سی و چند ساله ،عقده ای و بیشتر شبیه مبصر یا کمی مهربانتر اگر نگاه کنیم شبیه حراست دانشگاه) در حالیکه اخمهاش از دست من تو هم بود نام خانم مورد نظر را صدا زد و به دنبال ایشان رفت نکند نیاز به سوانح سوختگی داشته باشد

من رو به همکار (آقا) عتیقه ی دیگر : طوریش شد،یعنی اینقدر سوخت؟

همکار: بعد پشت چشم آمدن گفت خوب سوخت دیگه

من: هاج و واج پشت یک صندلی خالی می نشینم و ادامه ی صبحانه ام را می خورم

چای نوشت : محل کار جدید من اسم شناخته شده ای دارد و هر که از دور بشنود در دلش می گوید خوش به حالش که البته اشتباه می کند در واقع بد به حال من و من که درون این شرکت هستم نیامده بدنبال راه فرار می گیردم .

بازی شب یلدا

مرسی از ترنج عزیز که منو به این بازی دعوت کرد. از اونجایی که آدم برونگرایی هستم کمتر کسی وجود داره که از خصوصیات اخلاقی من بی خبر باشه ،اصلا خصلت ناشناخته ایی ندارم بهر حال تمام تلاشم رو می کنم

اول-آدمها برای من سه دسته اند: دسته اول افرادی که نسبت بهشون خنثی هستم ،افرادی که دوستشون دارم و افرادی که ازشون متنفرم.با دسته ی اول که اصولا کاری ندارم دسته ی دوم به شدت مورد توجه من هستند و هر کاری که از دستم بربیاد براشون کوتاهی نمی کنم و دسته سوم وقتی تشکیل میشه که فردی از گروه اول و دوم بنا به دلیلی از قبیل بدگویی ،نیش و کنایه زدن ، بی معرفتی و... سر بخوره تو این دسته .اونوقته که احساسات قبلیم از بین میره و دیگه می خوام سر به تنشون نباشه حالا تو بگو این فرد اصلا همسر عزیز تر از جان من باشه فرقی نداره واسم.

دوم- به شدت به پرایوسی آدمها احترام میزارم و همین توقع رو ازشون دارم.مثلا اگه کسی از حقوق خودم و شوهرم ،اجاره خونه و از همه بدتر زمان بچه دار شدن من (که جزو مسائلیست که من تحت عنوان مسائل اتاق خواب دسته بندیش کردم و به شدت روش حساسم.) بپرسه به سرعت سرازیر میشه تو گروه سوم یعنی منفورها.باید بگم خودم هرگز وارد این پرایوسی آدما نمیشم یعنی من الان دوستانی دارم به شدت صمیمی و قدیمی که هرگز به خودم اجازه ندادم وارد اون حریمشون که خودم بهش معتقدم بشم و نمی خوام مگه خودشون دربارش صحبت کنن.

سوم-به شدت غدم فکر کنم اینقدر واضح باشه که توضیح نخواد

چهارم- در محل کار خیلی وظیفه شناسم و سعی می کنم از تلفن و ... شرکت خیلی استفاده نکنم

پنجم- و از همه مهمتر عجولم بدجور که خودش عواقبی برام داشته که در نتیجیش به سرعت عصبانی میشم و به همون سرعت هم آروم میشم اما هرگز از تصمیماتی که در هنگام عجله گرفتم پشیمون نشدم.یه پیامد دیگه ی این عجولی اینه که اگه طرف مقابلم slow motion باشه اینقدر قاطی میکنم که میخوام از پنجره بندازمش بیرون.

می گم خوب شد ازدواج کردما وگرنه حالا که خودم و لو دادم تا آخر عمر تنها می موندم از دوستای خوبم بانو،عروس بیچاره،رگبار،تینا و زیگزاگ را برای شرکت به این بازی دعوت میکنم.

من کافرم؟

سلام بر خون خدا،

دوباره محرم آمد ماه منسوب به شما و دل من گرفت ، نه از بابت آنچه در کربلا اتفاق افتاد که آن شهادت عین خوشبختی بود ، بلکه از بابت آنچه بعد از تو اتفاق افتاد.

سایان است که از اول محرم ، شیعیانت سال نو را بر خود عزا می کنند و مصیبت تو را می خوانند.تا پاسی از شب می خوانند و بر سر و سینه ی خود میزنند و نماز صبح گاهی از کف می دهند تا ظهر عاشورا سینه می زنند و آنقدر حوسن حوسن سن سن سن می کنند که اذان ظهر را نمی شنوند، کسی بیاد ندارد که روز عاشورا تو نمازت را به جماعت خواندی.همینکه شهیدت می کنند و خیالشان راحت می شود شام غریبانی شاهانه برایت می گیرند و بعد نخود نخود هر که رود خانه ی خود.

اگر کسی بگوید که تا روز عاشورا هیچ خبری از کشت و کشتار نبوده و شما باید بعد از عاشورا مویه کنید کافرش می گویند حتی اگر آن فرد تو باشی.

مصیبت تو را همیشه در هر مجلسی می خوانند از جشن میلاد نوادگانت بگیر تا مراسم سوگواریشان اصلا خود نوادگان را فراموش می کنند و زیارت تو را می خوانند آنقدر حرفهای تکراری می زنند که جای اشک ریختن خمیازه ات می گیرد.من نمیدانم یعنی شما در طول چندین سال زندگی پر برکت هیچ کار ویژه ای انجام نداده اید که قابل تعریف باشد؟!مگر از تو به آزادگی یاد نمی کنند و بزرگی ،مگر میشود یه انسان آزاده در تمام طول عمرش فقط یک کار خوب کرده باشد؟

من اما محرم و صفر، نه عزا می گیریم نه از شادی دوری می کنم که ماه حرام است واز ماههای خدا ولی عاشورا رامی کنم. سوم و هفتم را بزرگ میدارم اما در عین پاکیزگی و آراستگی چون تو که پاک بودی و زیبا.

حالا تو بگو من کافرم یا حوسن حوسن گویان تو؟!

چارلی چاپلین

شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی،

اما حالا که دعوت شدی تا می توانی زیبا برقص!!

نحوه ی رسیدن به وبلاگ من

داشتم آمار وبلاگم را چک می کردم دیدم یکی با سرچ این جمله رسیده به وبلاگ من:

" کردم تو داغ داغ بود"

1-هدف سرچ کننده رسیدن به چه مطلبی بوده؟

2-مگه من 6 ی می نویسم؟!

اندر تحلیل سریال لاست

سریال لاست و بسیار دوست داشتم کلا آدمی هستم که اگه فیلمی ببینم یا کتابی بخونم خودمو عضوی از اون داستان می بینم .برای مدتی تو اون جزیره زندگی کردم و باهاشون ترسیدم و لذت بردم و حالا افسوس میخورم که تموم شد و باید کلی منتظر سری جدیدش باشم .دیروز داشتم با دوستی تلفنی در باره ی این سریال صحبت می کردیم و از آزاد بودن رابطه ها در بین امریکایی ها و اروپایی ها و نوع دیدگاهشون صحبت می کردیم و واسمون جالب بود که جک میدید که کیت با ساویره و کیت میدید که جک با جولیته اما چه راحت همدیگه رو با هم تقسیم می کردن! در نهایت از کل فیلم با اینهمه رمز و رازش یه نتیجه اخلاقی گرفتیم و اون این بود که آدم باید مثل کیت "خوب چیزی باشه" اونوقت دیگه هر کی هرچی هم دید خوب دید مهم اینه که جک و ساویر رو با هم داری!!!!