این دقایق بی رحم
می شمارم؛
یک
دو
سه
....
یک روز
یک هفته
یک عمر
و
چه التماس بی حاصلی
همه چی از یاد آدم میره مگه یادش که همیشه یادشه
۱۱/۱۳/۱۳۸۷ ۰۱:۱۰:۰۰ بعدازظهر ارسال شده توسط یه فنجون چایی داغ
می شمارم؛
یک
دو
سه
....
یک روز
یک هفته
یک عمر
و
چه التماس بی حاصلی
15 نظرات:
محبت را در جایی دیدم که کودکی در نقاشی خود رنگ خورشید را سیاه میکشید تا پدر کارگرش زیر افتاب نسوزد
چاره اش نشمردنه رفیق
نشمار
التماس بی حاصله، شمردن بی حاصل تر
گفتم که شمردن بلد نیستم......
سعی کن تو هم شمردن رو از یاد ببری!
دیدی این شمارنده های چراغ سبز و چراغ قرمز رو؟
هروقت پشت چراغ می مونم احساس می کنم که یه نفر با لجاجت تمام داره ثانیه هایی از عمرم رو که هدر می ره به رخم می کشه..
شمردن خوب نیست!
نشمار...
چرا التماس؟؟؟
ناامیدی کار شیطونه/
چه سخته ؟؟نه؟؟
چطور مگه؟
چه يه دفعه انقلابي شدي خواهر.................
نشمار .. اصلا ارزش شمردن نداره
بشمار خوبه ! یهو دیدی کم شد!!!
این مدت امتحان داشتم نرسیدم بیام بهت سر بزنم
کم شمردید
انتظار... انتظار...
سلام عزیزم، خوبی؟ اومدم بازدید..... مرسی که بهم سر زدی. شاد باشی عزیزم.
هیچی نگو فقط بشین و نگاه که زمنان چطور دور میزنه ما آدما رو
ارسال یک نظر