با وجود میلیونها خس و خاشاک،آسمان آبی است

 


این روزها سیاه پوشم اما دلم سبز است


 

9 نظرات:

پیمان گفت...

سلام...

فکر می کنم اگه بخوام از این روزها بگم باید ساعتها بشینی پای حرفام...پس هیچی نمیگم... چایمون سرد میشه...
راستی فاطمه رجبی حتمن نقاشی کار می کنه که میگه سبز لجنی...

چی باید بگم ؟ !

رها گفت...

سلام، گوینده کلمه ی " خس و خاشاک " یقیناً بی ادبی کرده است و هیچ توصیفی بهتر از این نمی توان برای این جمله گفت، ولی هر آدم عاقلی باید بپذیره که مردم شهرستان- چه نزدیک و چه دور - اکثریت بالاتفاق آنان به احمدی نژاد رآی دادند ( متأسفانه)، برای دیدن این مطلب فقط کافیه از تهران خارج بشیم و می بینیم که اکثریت مردم احمدی نژادی اند و این هم از ایرادهای دموکراسی است، چی کار کنیم، ولی من اینو فهمیدم که موسوی هم داره از رأی ما سوء استفاده می کنه و حسابی رو کول جوونهای مظلوم سواری میخوره، چون خودش هم میدونه که شهرستانها به احمدی نژاد رأی دادند، من به عشق سبز بهش رأی دادم ولی خوشم میاد که گولش رو نخوردم.
ای ول دارم .

ناخنک گفت...

منم سیاه پوشم دلم هم داره میترکه

نقطه ته خط گفت...

ما که کلا تو بازی نبودیم !
---------

تولدن با یه عالمه تاخیر مبارک !

هیچکس گفت...

سلام رفیق
بیابید همه با هم بازیگران این داستان باشیم نه تماشاچی ایران امروز به همه ما نیاز داره

رها گفت...

سلام، ببخشید ناراحتتون کردم، من قصدی نداشتم از اینکه مطالب بالا رو نوشتم، گور بابای همه شون، فقط خواستم بگم که من خودم وقتی که صحبتهای رئیس جمهور عجیبمون رو شنیدم اینو گفته بود: "این پیروزی برای 40 میلیون نفره، حالا چهار تا خس و خاشاک این گوشه و کنار یه کاری می کنند ..."یعنی چهل میلیون نفری که در انتخابات شرکت کردند رو از چند نفری که اغتشاش می کنند جدا کرد. البته خود آقای موسوی هم این اغتشاشگران رو از جمع طرفداران خود جدا کرد( مثل احمدی نژاد) البته نه با کلمه ی خس وخاشاک بلکه با یکسری جملات مؤدبانه تر.
این مطلبی که از آقای قالیباف نقل شد منبعش روزنامه اعتماد ملی بود که روابط عمومی شهرداری تهران و همچنین وبلاگ طرفداران قالیباف این مطلب رو کاملاً کذب محض اعلام کرد.
البته نباید غافل بشیم که طرفداران موسوی در تهران بیشتر از احمدی نژاد هستن.
و اما این چیزی که من خودم تو خیابون ولیعصر دیدم، دیدم که چند تا جوون ( البته همونهایی که موسوی میگه از ما نیستند)دیدم که عابر بانک یکی از بانکها رو خورد می کردن، و همچنین دیدم که چند تا جوون در حال خورد کردن شیشه یکی از ایستگاه های اتوبوس توی ولیعصر بودند که حسابی هم می خندیدند و به قول خودمون حال می کردند و خودم هم شنیدم که یه پیر مرد به اونها گفت که پول اینها رو از ما میگیرندکه یکی از جوونها گفت: همین چند شبه،بذار حالمون رو بکنیم.
من کاری به اینها ندارم، اصلاً به من چه. فقط خواستم انصافم رو زیر پا نگذاشته باشم. هر کی باید جوابگوی عمل خودش باشه، حالا گور بابای احمدی نژاد، موسوی،و بقیه ی اونا. در ضمن من به ماهواره ها اصلاً اعتممادی ندارم، نه من که هیچ ایرونی وطن پرست نباید به اونها اعتماد داشته باشه. ببخشید مزاحمتون شدم.

هستی گفت...

آسمان آبی است اما چشمانمان خسته است از این همه سیاهی و خون...
آسمان را نمی بینم ...

بانو گفت...

مرسی عزیزم.

هستی گفت...

دمت گرم رها جون. آدم منطقی ای هستی. من به موسوی رای دادم ولی الان خدا رو شکر میکنم که رای نیاورد.

ارسال یک نظر