یک پیمان آسمانی

 


سپاسگزارم از عقدی که در آسمانها بسته شده است ،


هم اکنون بر زمین پدیدار خواهد شد.


این جفت یکی خواهد شد.از اکنون تا همیشه.......


 


               - چقدر زود یکسال گذشت!!


 


 


 

خونه به دوش

خوش به حال بعضیا،


مجبور نیستند نگران پیداکردن خونه ی مناسب باشن !!!



 

شلاق!!

پروانه وار به دورش می چرخیدم ،


                     -همه ی زندگیم بود !


هربار که آسمانش طوفانی میشد و صاعقه می زد،


چشمهایم را می بستم و آرام در خود می گریستم


صدای عظیم غرشش در گوش من می پیچید....


و هربار...


    دوستش داشتم!


و اینبار شلاق فریادهایش روی صورتم نشست.


           -در خود شکستن نوای دل انگیزی نیست-



چقدر همه ی زندگیم بود.


           -نمی دانم شاید هنوزم باشد!!



                                                                  


 

بدن شرح!!

پیش داوری

 این بچه های امروزی عجب زرنگند،یادمه اون قدیما کلاس اول بودم سر دیکته واسه پیدا کردن پاک کن، ازدیکته جا موندم و هر کاری کردم معلمم حاضر نشد جمله رو دوباره تکرار کنه و من 17 شدم.مامانم واسه اینکه تنبیهم کنه  تو خونه راهم نداد و اگه خالم به موقع نمی رسد چند ساعتی رو باید تو راهرو می موندم،یادمه اون موقع هرچی تلاش کردم به مامانم بقبولونم که معللمون گفته 17 هم نمره ی خوبه یکی از داداشای 20 نشد.اون موقع به فکرم نرسید کاری رو که این پسر بچه کرد انجام بدم.


متن کانمل این نامه رو در ادامه ی مطالب بخونید.


 


پ.ن :این ایمیل از طریق گروه مارشال مدرن برام فرستاده شده .اما من قبلا" در یک برنامه ی تلویزیونی شنیده بودم.


 


من سیاسی نیستم!!


باور کنید اگه من سیاسی باشم ،به جون عزیزتون قسم.اصلا" چو ایران نباشد تن من مباد.همه ی دوستام میدونن من ایران رو به امریکا و اروپاش هم نمی فروشم.این عکس و فقط جهت نظر خواهی اینجا گذاشتم تا ازتون بپرسم به نظر شما جریان چیه اگه کسی میدونه منو بی خبر نذاره.


امیدوارم فیلترم نکنن.خدایا!!!


نیم کلاچ!!

دیر به دیر سوار مترو می شم چون مسیر هر روزم مترو خور نیست، یه روزی قرار بود برم کرج ترجیح دادم بجای رانندگی تا کرج با مترو برم.توی ایستگاه منتظر قطار بودم  و حواسم به آدمای اطرافم بود ،خانمهای شیک و قشنگ و به قول یه نفر خوش رنگ ،(همونهایی که آقایون داف یا فشن صداشون می کنن و دلشون براشون ضعف میره) خیلی باکلاس منتظر بودند . چندین بار شنیدم که آقایی پشت میکروفن گفت لطفا" صبر کنید تا مسافرین پیاده شده و بعد سوار شوید.تا صدای قطار اومد همه به حالت نیم کلاچ در اومدن و وقتی قطارایستاد بدون توجه به تذکرات مکرر اون صدا همه ی خانمهای مثلا" باکلاس هجوم آوردن  به طرف در واجازه نمی دادند که مسافر های  قبلی پیاده بشن و در حالیکه بقیه رو هل میداند حمله کردند به صندلی های خالی و همینکه روی صندلی جا گرفتند دوباره دماغشون رفت هوا یه پاشونو انداختند روی اون یکی پا یه نگاه تو آینه به خودشون انداختند که مبادا تیپشون توی اون جنگ تن به تن بهم خورده باشه و بعد دوباره باکلاس شدند.کافی بود از یکی دلیل اون رفتار بدون فرهنگش رو می پرسیدی تا دوباره با کلاسی یادش بره و دهان مبارک رو باز کنه و چند تا کلمه بگه که از خجالت رنگ لبو بشی و بعد دوباره دماغ سر به هوا


چه خوبه که من باکلاس نشدم!!!


 


پ.ن: راستی این خانمهای باکلاس اگه هزارو پانصد تومان ناقابل بدند و یک اسپری خریده و خودشون رو معطر هم کنند شاید طرفداران بیشتری پیدا کنند.

پاییزانه


 


وقتی ياد عاشقانه هايتان برايش ياد آور روزهای لعنتی می شود با خودم می گويم:


ای کاش.....


            - دورتر ها مرده بودم.


چقدر قلبم تير کشيد وقتی خواندم که نوشته بود :


"اين برگ سبز همان سايه بان عاشقانه های من و اوست؟


چقدر از خردشدنش لذت  می برم، يکی از يادمان های آن روزهای لعنتی کم!"



او حتی نمی داند که من خواندم...


 



 


 


 




 

من و ماه

 


 


بچه که بودم دلم می خواست فضا نورد بشم و برم به ماه


تا ببینم چرا صورتش لک لکی


بزرگ شدم و فضا نورد نشدم!!


هنوزم از نگاه کردن به ماه لذت می برم.



 

دارا و سارا

 


 


خیلی سال پیش دلم برای دارا و سارای بیچاره که هیشکی دوسشون نداشت و عروسکاشونو نمی خرید سوخت؛واسشون یه شعر رومانتیک گفتم تا معروف بشن و کسی دلش بخواد یه دارا و سارا داشته باشه،اگه بخوام خودمو تحویل بگیرم باید بگم خوندنش خالی از لطف نیست.


 


 


دارا و سارا


 


روزی آمد تنها آمد ، با دنیایی از درد آمد


تنها آمد ،غرق عشقی پررنگ آمد


-تنها با آوایی آمد:


 


-دارا انار دارد


-دارا نان دارد


-دارا دوستی ندارد


 سارا آمد


      


          -دارا سارا را دوست دارد


 


باز هم آمد ،گریا ن آمد،غرق عشقی پررنگ آمد


سارا خندید،دارا خندید


 


         -سارا دارا را دوست دارد


 


روزی آمد،تنها آمد، خندان آری خندان آمد


تنها آمد ، آری شاید تنها آمد


با آوایی بی غم آمد


 


-دارا انار دارد


-دارا نان دارد


-دارا نیرنگ دارا فریب دارا دروغ دارد


 


          -دارا سارا را دوست ندارد!!!!!