The postman always rings twice

 


هر چی فکر کردم نفهمیدم این اسم چه ربطی به اون فیلم داشت؟

آبی آبی آرامش

 


خانه ی ما روشن است



و قلب من هم


ذهن من صدای قدمهایش را از میان انبوه همهمه های فضا جدا می کند.


نزدیک،نزدیک،نزدیک تر


زنگ می زند....


آمدم ، آمدم


 

امشب شب یلداس


 


 با خون انار و هندوانه امشب را رنگین کردیم تا خونریزی شفق و فلق در تولد میترا دیرتر اتفاق افتد.


یلدا مبارک

این بارش لطیف

 


آخرین باری که یک آدم برفی ساختم ۱۰ ساله بودم


چای نوشت ۱: هوس ساخت و ساز کردم دوباره


چای نوشت ۲: یه فنجون چایی داغ تو این برف قشنگ خیلی می چسبه

کودک درون من

 



 


همیشه به یه گلوله ی کاموایی احساسی روکه یه گربه داره داشتم.


 


چای نوشت:اگه امروز دستات رو به سمتش بالا بردی یادی هم از من کن

به آینه نگاه کن

 


طلوعی دوباره است،قشنگ آغازش کن.


 


پ.ن.۱:کسی رو دیدین از شنبه خوشش بیاد؟


پ.ن.۲:این پلیس های موتور سوار که پوتین هاشونو میکشن رو شلوارشون، گشت ارشاد نمی گیره؟

ساقی امشب جام ما از آسمان پر می کند

 


نوازش باران زیباست ،جامه برکن ، بگذار تا لمست کند