خانه آن ماءمن گرم

 


 


     یه خونه پیدا کردیم این شکلی.


                        " و من از پنجره اش آمدنت را به انتظار می نشینم"


 

12 نظرات:

من گفت...

پنجره ها طاقت انتظار ندارند !
دربى اگر هست
دق الباب مى كنم !

ايام بكام

نقطه ته خط گفت...

واااااااااااای چقدر باحاله اینجا
حالا شما خریدی ؟ یا اجاره کردی ؟ متری چند؟ اگه ارزونه ما هم بیایم همسایه بشیم...

فطروس گفت...

میام خدمتتون. ولی شما انقد چشم به پنجره ندوز. زود پیر میشی.

رها گفت...

سلام
امیدوارم همیشه خونه عشق و انتظار باش ....
زیبا بود بازی با این کلمات و تصویر
جاری باشید

سید حمید گفت...

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی ، ترا با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزو هایت دعا کردم
پس از یک جست و جوی نقره ای
در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گلهایی که در تنهایی ام رویید،با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی
دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشم هایم را به روی اشکی از جنس غروب
ساکت و نارنجی خورشید واکردم
نمی دانم چرا رفتی
نمی دانم چرا،شاید خطا کردم
و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا، تا کی،برای چه،
ولی رفتی و بعد ازرفتنت
باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز ازکنار پنجره
با مهربانی دانه بر می داشت
تمام بال هایش غرق در اندوه غربت شد
و بعد ازرفتن تو آسمان چشم هایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو
تمام هستی ام از دست خواهد رفت
کسی حس کرد من بی تو
هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه می دانم تو هرگز یاد من را
با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام
برگرد!
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو
در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست
و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا؟شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم .

شوكا گفت...

نگران نباش عزيز. زندگي همينه ديگه .

نقطه...ته خط گفت...

همانا که شما ثوابی بردید بس عظیم
خداوند خانه ای به شما میدهد (البته تو اون دنیا ها) بسیار زیبا بخ علاوه چند تا از اون حوریه های بهشتی

نقطه .. ته خط گفت...

یادم رفت بگم خدا اینارو واسه لینک کردنه من میده ها

کاغذ کاربن گفت...

حالت خوبه؟ کدوم خصوصی؟

سید حمید گفت...

همه کم کم علامت سؤال می شويم ، خَم

؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
ممنون میشم بهم نمره بدی !!!!

شوكا گفت...

من جرات دارم اينا منو ثبت نام نمي كنن .

ارسال یک نظر