موسیقی دل

 


چقدر آغوشم تو را طلب میکند


این روزها که پر از تشویشم.


 

6 نظرات:

شوكا گفت...

چرا پر از تشويش؟

سید حمید گفت...

ترا من زهر شیرین خوانم ای عشق
که نامی خوش تر از اینت ندانم
وگر هر لحظه رنگی تازه گردی
به غیر از زهر شیرینت نخوانم
تو زهری زهر گرم سینه سوزی
تو شیرینی که شور هستی از توست
به آسانی مرا از من ربودی
درون کوره غم آزمودی
دلت آخر به سرگردانیم سوخت
نگاهم را به زیبایی گشودی
بسی گفتند دل از عشق بر گیر
که نیرنگ است و افسون است و جادوست
ولی ما به دل به او بستیم و دیدیم
که این زهر است اما نوشداروست
چه غم دارم که این زهر تب آلود
تنم را در جدایی می گدازد

سید حمید گفت...

از آن شادم که در هنگامه درد
غمی شیرین دلم را می نوازد
اگر مرگم به نامردی نگیرد
مرا مهر تو در دل جاودانی است
وگر عمرم به نا کامی سر آید
ترا دارم که مرگم زندگانی است

پیمان گفت...

ٍسلام
پیمانم
خوبی؟
قبول باشه
نوشته ات کوتاه بود و دلنشین...
آغوش زیباترین اتفاق ممکن میتونه باشه...

نقطه .. ته خط گفت...

مورد دار مینوسی چایی جان ، منکراتیه

ارسال یک نظر