یه فنجون چایی داغ

3 نظرات:

inroozha گفت...

استغفروالله!

۲۳ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۰:۰۷

ناشناس گفت...

سلام عزیزم
خوبی؟
چی بگم؟ والله از یه سرچ هایی به وبلاگ آدم می رسن که آدم می مونه اصلاً این آدم این سرچ رو به چه منظوری انجام داده؟ یعنی مخ من یکی که سوت می کشه......
دل من هم تنگ می شه برای همه تون. وقتی فاصله فیزیکی آدم ها زیاد می شه انگار دل ها بیشتر تنگ می شه. با این که هیچ وقت نمی دیدمتون اما الان شما هم برام مثل خونواده م دست نیافتنی و دور به نظر می رسید. سخته دیگه... انشالله تموم می شه برمی گردم. آقا خوبه... راستش به قول دوست خوبمون ساعت شنی فکر کنم بیشتر نماد این آدم برای من اینقدر خاطره انگیز و خواستنی شده. اون که برای من کار خاصی نکرده، حتی خاطره خاصی ازش ندارم اما اینقدر خوابش رو دیدن فقط به این دلیله که از نظر من اون یه موجود مهربون و آرامبخش هست.. هرچی خدا بخواد همون می شه. امروز که توی روزنامه اینا نوشته بود سال 2010 سال برآورده شدن هرچیزیه که تا امروز از خدا خواستی.. ببینم طالع بینی هندی ها چیکار می کنه!!!!

۲۳ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۳۸

تیردخت گفت...

این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

۲۳ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۲۱